اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقه ای سبز و از آن دانه هایی بر یکدیگر چیده و نیز از جوانه های نخل خوشه هایی سر فروهشته پدید آوردیم، و نیز بستانهایی از تاکها و زیتون و انار، همانند و ناهمانند::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::................ به میوه هایش آنگاه که پدید می آیند و آنگاه که می رسند بنگرید که در آنها عبرتهاست برای آنان که ایمان می آورند.
مامان من به یک مهمانی رفتم و به حرفهای تو فکر کردم،تو از من خواسته بودی که نوشیدنی الکلی ننوشم و من هم به خواسته ات عمل کردم و لب نزدم. مامان!من احساس غرور می کردم دقیقا همونطور که تو گفته بودی مامان! با وحود اینکه این کار من به نظر بقیه مسخره می رسید.مامان! من می دونم که کارم درست بوده و تو همیشه حق داشتی.مامان!مهمونی که کم کم به پایان رسید و همه رفتند، مامان!من هم تو ماشینم نشستم و می دونستم که سالم به خانه خواهم رسید، مامان! به دلیل تربیت خوب و وظیفه شناسی که تو بهم آموخته بودی. من آرام شروع به راندن کردم مامان!
وارد خیابان بعدی که شدم ،اون راننده من را ندید و ماشینش محکم با ماشین من برخورد کرد.
مامان! وقتی کنار خیابان افتاده بودم شنیدم که پلیس می گه که اون راننده مست بوده و حالا این من هستم که قربانی بی فکری او شدم. مامان!من اینحا در بستر مرگم خواهش می کنم، زودتر بیا!!
چطور این اتفاق افتاد، زندگی من مثل یه بادکنک ترکید.مامان!! اطرافم پر خون شده و بیشترش از من هست. من صدای دکتر را می شنوم مامان !! که می گه دیگه دیر شده و به من کمکی نمی شه کرد.مامان! من می خواستم فقط این را بهت بگم که قسم می خورم به خواسته ات عمل کردم و مشروب نخوردم،مامان! این دیگران بودند که به عاقبت کارشون فکر نکردند. شاید هم یکی از همون مهمونها بوده از همون مهمونی که من بودم می آمده مامان! تنها فرقش این هست که او الکل خورده و من حالا در حال مرگ!!
حرا آدمها الکل می خورند مامان؟! اون می تونه تمام زندگی را نابود کنه. من خیلی درد دارم، گویی چاقو دا ره تو بدنم فشارداده می شه. اون مرد که با من تصادف کرده مامان ! فقط بطور احمقانه ای من را نگاه می کنه برای خودش آزاده و من در بستر مرگ .
مامان!به داداشم بگو برای من گریه نکنه، و به پدر بگو صبور باش و هنگامی که من اون بالا رفتم ، روی سنگ قبرم بنویسید دختر بابا
مامان!یه نفر باید به او می گفت که نباید مشروب الکلی بخوره اگر کسی بهش گفته بود مامان! من هم زنده می موندم.
مامان!نفسهای من دارن کوتاه تر می شوند، من می ترسم . مامان!خواهش می کنم برای من گریه نکنید. مامان! هر گاه بهت احتیاح داشتم تو پیشم بودی . مامان! حالا فقط یه سوال دارم قبل از اینکه از آشیانم برم !من اشتباه نکردم ، من که احساس مسولیت کردم پس چرا منم اون کسی که باید بمیره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
Ben Said, Daniela
مترجم مریم م
maryam-goli.de.tl
بگذارید دارویتان خوراکتان باشد و خوراکتان✓ دارویتان
بقراط
دارو بسیار است، اما تعداد قلیلی مؤثر واقع میشوند
گوته
این صفحه تجربه های شخصی و یادداشتهای
مورد علاقه من می باشد .که از منابع مختلف خوانده یا /شنیده ام.
و هیچگونه مسولیتی در قبال درستی و غلط بودن, مطالب ندارم.
گفتـم غـم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتـم کـه ماه من شو گفتا اگر برآید
گفـتـم ز مـهرورزان رسم وفا بیاموز
گـفـتا ز خوبرویان این کار کمـتر آید
گفـتـم کـه بر خیالت راه نظر ببندم
گفـتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتـم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گـفـتا اگر بدانی هم اوت رهـبر آید