اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقه ای سبز و از آن دانه هایی بر یکدیگر چیده و نیز از جوانه های نخل خوشه هایی سر فروهشته پدید آوردیم، و نیز بستانهایی از تاکها و زیتون و انار، همانند و ناهمانند::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::................ به میوه هایش آنگاه که پدید می آیند و آنگاه که می رسند بنگرید که در آنها عبرتهاست برای آنان که ایمان می آورند.
 
Herbs&Food
Herbs&Food  
  Home
  Deutsch
  persische Küche
  رز اریحا
  آشپزخانه مریم
  تغذیه
  یادگار
  گالری
  Topliste
  news
  نظردوستان
  Links
  login1
  Contact/تماس
  خانه
  شکوفه درخت به
  جشن اسفندگان
  جوانه گیاهان
  10 اصل تغذیه سالم
  Datenschutz­erklärung & Impressum
Copyright by Maryam
جشن اسفندگان
جشن اسفندگان، روز مهر ایرانی
  جشن ملی اسفندگان (سپندارمذگان) برهمه مادران و بانوان ایرانی همایون باد،
روز مهر ایرانی روز مهر و مهرورزی به آفریننده و آفرینش
روز مهر و سپاس به زن و زمین
روز مهر ایرانیان به ایرانیان
روز مهر ایرانیان به سرزمین ایران
پنجم اسفندماه، روز مهر ایرانی  خجسته باد
جشن اسفندگان: جشن بزرگداشت دو نماد زایندگی مهر و عشق است، زن و زمین
 اسفندگان = اسپندگان ( سپندار مذگان )   در ایران باستان، از هزاره پیش از میلاد،
جشن هایی برای ابراز مهر و وفاداری و عشق بوده ‌است، که از آن جمله اسفندگان
یا سپندارمذگان می باشد. جشن اسفندگان، یادمانی بسیار کهن از اسطوره‌های
زایش و باروری است. جشنی بهاری بوده و در آستانه سال نو در روز اسفند*
از ماه اسفند (پنجم اسفند)** برگزار می شده است.
روز پنجم ماه دوازدهم (اسفند)، «سپندارمذ» یا «اسفندار مذ» نام داشت
که جشنی با همین عنوان می‌گرفتند.
«سپندارمذگان» جشن زمین و گرامی داشت عشق و مقام زن است.
واژه فارسی اسفند یا سپندارمذ،
از واژه پهلوی «سپندارمد» و اوستایی «سپَـنتَـه‌آرمَـئیتی»، برگرفته شده است.
اصل این نام همانا «آرمئیتی» است که واژه سپنته/ سپند برای احترام
و گرامیداشت بیشتر، به آن افزوده شده است.از آنجا که در باورهای کهن،
زمین را نیز مانند زنان، بارور، زاینده و پرورش‌دهنده می‌دانسته‌اند و همه
موجودات بر پهنه او و در پناه و آغوش او پروریده می‌شده‌اند،
جنسیت او را نیز «مادینه» فرض می‌کرده‌اند و از همین خاستگاه است
که عبارت‌های زیبا و دل‌انگیز «مام میهن» و «سرزمین مادری» بوجود آمده و فراگیر شده است.
پیشینیان ما، همانگونه که زمین را زن یا مادر می‌دانسته‌اند،
آسمان را نیز مرد یا پدر بشمار می‌آورده‌اند و ترکیب‌های «مادرزمین» و «پدرآسمان» از همین
جا برخاسته‌اند. بی‌گمان آنان شباهت‌ها و پیوندهایی بین زن و مرد از یک سو،
با زمین و آسمان، و بارندگی و رویش گیاهان،
از سوی دیگر احساس می‌کرده‌اند. همچنین این را نیز می‌دانیم که در باورهای ایرانی،
نسل بشر یا نخستین زن و مرد جهان، به نام «مشی و مشیانه» از ریشه دوگانه گیاهی
به نام «مهرگیاه» در دل زمین بوجود آمده و آفریده شده‌اند و در واقع زمین یا سپندارمذ،
مادر نسل بشری دانسته می‌شده است.در آخرین ماه فصل زمستان بنام اسفند
ماه نخستین جوانه‌ها از خاک سربرمی‌زند و زایش دوباره زمین را نوید می‌دهد.
بخاطر همین آغاز فصل رویش و زراعت، از این روز با نام «جشن برزگران» که خود
همیاران سپندارمذ در سبزاندن و باروری زمین هستند، یاد شده است.    
آیین‌ها مهم ترین نکته ای که ابوریحان در آثار الباقیه و التفهیم درباره جشن مردگیران
یا جشن زنان بر آن تاکید می کند، هدیه دادن مردان به زنان است.
وی در این باره می نویسد:
در زمان گذشته ، این ماه (اسفند) و به ویژه این روز، عید زنان بوده و در این عید
مردان به زنان بخشش می نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و ری و دیگر بلدان
باقی مانده و به فارسی مردگیران می گویند : بقایای این رسم به شکل محدودتری
در مراسم اسبندی یا اسفندی دیده می شود. مراسمی به نام اسبندی در بسیاری
از نقاط ایران مانند کاشان، دلیجان، نیم ور، محلات، کازرون، اقلید، شاهرود، کرمان،
شهر بابک، گناباد، طبس، قوچان و برخی از شهرهای آذربایجان تا چند سال پیش
باشکوه فراوان برگزار می شده که اکنون نیز اجزایی از آن باقی مانده است.
امروزه هم این جشن هنوز با نام «اسفندی» در بسیاری از نواحی مرکزی ایران،
همچون اقلید، ، نیم ور، محلات وکاشان برگزار می‌شود و زنان در این روز، برای
خوشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی نیز می‌پزند
که بنام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده می‌شود.
مفصل ترین آش اسفندی را در نیم ور می پزند(دستور در بخش آشپزی)
این آش حدود 25 روز مانده به نوروز پخته می شود
و به همین دلیل آش اسفندی نام گرفته است. این آیین در روستاهای پیرامون کاشان،
همچون نَـشَـلج، اِستَـرک و نیاسر، در نخستین روز اسفندماه برگزار می‌شود.
در نیم ور کسانی که تازه نامزد دارند واولین اسفند ماه مشترکشان هست،
خانواده پسر آش اسفندی تهیه می کند وهمراه با هدیه ای به نام اسفندی 
برای دختر می برند. در کاشان، نان برنجی، یک بشقاب نقل، یک بشقاب نان قندی،
دو عدد ماهی دودی، یک قطعه پارچه گرانبها، چندقسم میوه و گاهی
یک سکه طلا که همه را در خوانچه ای می گذاشتند و خوانچه را
حمامی محل روی سرش می گذاشت
و به خانه عروس می برد. فرستادن اسفندی در آبادی های پیرامون کاشان
مانند قمصر، بیدگل، نیاسر، گبرآباد، مرق، سینقان اردهال، نشلج، راوند،
آذران، نراق، ریزه و برزک نیز مرسوم است. در بیدگل، گاهی همراه با اسفندی
گوسفندی را که با بستن حنا زیبا کرده اند و آینه ای به پیشانی آن بسته اند
برای عروس می فرستند. در محلات اسفندی عبارت است از: برنج و روغن و
یک قواره پارچه و چند قسم میوه و ظرفی از آش و یک ظرف هم هفت سین.
در دلیجان، خانواده داماد در مجمعه یا سینی بزرگی، مقداری حلوا، میوه، لباس،
یک جفت کفش و مقداری نبات که داخل کفش گذاشته شده و موسوم
به تو کفشی بود به فرد سیدی می دادند تا به خانه عروس ببرد.
در برخی مناطق اسفندی را روی قاطری می گذاشتند، زنگی به گردن قاطر می بستند
و یک نفر در حالی که ساز می زد، آن را به خانه عروس می برد.
فرستادن اسفندی برای عروس در ایزدخواست آباده، اقلید و کازرون
(از شهرهای استان فارس) نیز مرسوم بوده است. در اقلید اسفندی را درون یک
سینی می گذاشتند و روی آن را با پارچه ای نازک می پوشاندند و
حمامی یا سلمانی محل آن را به خانه عروس می برد. آنهایی که وضع مالی بهتری دارند
یک راس بره پروار که پاهایش را حنا بسته اند، نیز به همراه سینی اسفندی می فرستند.
در مراسم اسفندی داماد به صورت های دیگر نیز باید به عروس و خانواده اش خدمت کند.
در دلیجان علاوه بر فرستادن توکفشی (اسفندی) داماد موظف بود 7بار هیزم به خانه نامزد
خود ببرد.
در برزک کاشان، اگر شب اول اسفند برف ببارد، داماد باید به خانه نامزدش برود
و پشت بام خانه آنها را برف روبی کند. در واران جاسب زنان و به ویژه دختران ،
تا چند سال پیش، از فردای شب اسفند، به محلی به نام کوچه ماروا می رفتند
و در آنجا به انواع و اقسام بازی مشغول و سرگرم می شدند. تاب بازی و بازی دیگری
به نام گذر گذر ازجمله این سرگرمی ها بود. ناگفته نماند که در این بازی هیچ مردی
شرکت نداشت.
به صحرا رفتن دختران نیز رسم بوده است .در برخی از آبادی های کاشان در روز اسفند
دخترها دست همدیگر را گرفته و ضمن شعر خواندن به این سو و آن سو می رفتند .
در برخی از آبادی های گناباد، مردم معتقدند شب اول اسفند، شب بخت گشایی
دختران دم بخت است. مراسم ویژه شب و روز اسفند به آنچه گفته شد محدود
نمی شود.پختن آش اسفندی که تهیه و خوردن آن طی آیین خاصی انجام می گیرد،
روشن کردن چراغ های خانه از ابتدای غروب و خاموش نکردن آنها تا صبح روز بعد،
خواندن افسون هایی برای در امان ماندن از گزند حشرات موذی و مواردی از این دست،
ازجمله اجزای مراسم استکه اتفاقا همه آنها با آن چه در متون گذشته درباره جشن
مردگیران یا جشن زنان آمده است، مطابقت دارد.   بیاییم  فرهنگ و جشن بزرگ خودمان
  «جشن اسفندگان» بزرگداشت عشق و زایندگی و مهررا گرامی داریم.
داشته هایمان را حفظ کنیم ،خود بیاندیشیم و اجازه ندهیم  تا برایمان تصمیم بگیرند
و فرهنگمان را به نابودی بکشانند .    
  منابع:                                                         
www.ghiasabadi.com
www.chn.ir
www.mkhalatbari.blogfa.com
www.iranboom.info
www.fa.wikipedia.org
www.dokhtarepaeez.persianblog.ir
www.javanemrooz.com  
در مورد تاریخ دقیق سپندارمذگان **جشن اسفندگان یا سپندارمذگان برابر است
با پنجمین روز از ماه اسفند در همه گاهشماری‌های ایرانی. در باره وجود دوگانگی‌ها باید
گفت که جشن‌ها و فاصله‌های میان آنها در متون کهن ایرانی دارای تعریف و اندازه‌های
مشخصی است که به مانند دانه‌های یک زنجیر در پیوستگی کامل با یکدیگر هستند.
تغییر جای یکی از آنها، موجب گسست کل این رشته خواهد شد. چنانکه در منابع ایرانی
آمده است،
جشن سده پس از 40 روز از شب یلدا یا چله، و پس از 100 روز از اول آبان قرار دارد.
همچنین جشن سده، پیش از 25 روز از جشن اسفندگان است. 
این اندازه‌ها و فاصله‌های تعریف شده در متون و منابع کهن ایرانی،
تنها با گاهشماری ایرانی با ماه‌های سی و یک روزه (مبدأ هجری خورشیدی فعلی)
که بزرگترین دستاورد دانش گاهشماری در جهان است، مطابق است؛
ولی با کتابچه‌ای نوساخته که در چند سال اخیر در ایران با نام سالنمای
دینی زرتشتیان چاپ می‌شود، مطابقت پیدا نمی‌کند. چرا که در این کتابچه،
فاصله 100 روزه از اول آبان تا جشن سده به 106 روز، فاصله 40 روزه شب یلدا
تا جشن سده به 46 روز، و فاصله 25 روزه جشن سده تا اسفندگان به 19 روز رسیده است.
این فاصله‌ها با هیچکدام از اسناد و منابع و تاریخ‌نامه‌های ایرانی هماهنگی ندارد.
از این رو، زمان درست شب یلدا برابر با شامگاه 30 آذر، جشن سده در 10 بهمن
و جشن اسفندگان در 5 اسفند است.   **اینکه سپندارمذگان،
در تقویم های امروزی مصادف با پنجم اسفند ماه نیست به این دلیل است که
در گذشته ایرانیان ١٢ ماه ٣٠ روزه داشتند و ۵ روز را نیز افزودن بر آن ١٢ ماه
در سالشمار خود داشته اند. بنابراین روز پنجم اسفند ( سپندار مذگان ) ،
با روز ٣٣۵ از سال یا ٢٩ بهمن در سالشمار کنونی ایرانیان برابر است.پس ،
از این به بعد یادمان باشد که در تاریخ هجری شمسی سپندار مذگان برابر با
بهمن هست.

          *در گاهشماری های مختلف ایرانی، علاوه بر این که ماه‌ها اسم داشتند،
از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به‌عنوان مثال روز اول هر ماه «روز اورمزد»،
روز دوم هر ماه، روز بهمن (وَهمَن) (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است،
روز سوم هر ماه، اردیبهشت (اوردی بهشت)یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از
صفات خداوند است،
روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است
و روز پنجم هر ماه، «سپندارمذ» بوده‌است. سپندار مذ لقب ملی زمین است.
یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت
به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان
پر مهر خود امان می‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را
به‌عنوان نماد مهر مادری و باروری می‌پنداشتند.در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی
می‌شده‌ است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می‌شد، جشنی ترتیب می‌دادند
متناسب با نام آن روز و ماه. مثلاً روز آبان (10 آبان) در ماه آبان جشن «آبانگان» است
یعنی جشن ستایش آب ، و روز آذر (9آذر )در ماه آذر جشن «آذرگان» است یعنی جشن
ستایش آتش و همین طور روز پنجم ماه دوازدهم (اسفند)، «سپندارمذ»
یا «اسفندار مذ» نام داشت
که جشنی با همین عنوان می‌گرفتند. «سپندارمذگان» جشن زمین و گرامی داشت
عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌کردند. روز «سپندارمزد» جشن زمین
و گرامیداشت مقام زن است.
 
 
maryam-goli.de.tl  
  بگذارید دارویتان خوراکتان باشد و خوراکتان✓ دارویتان

بقراط

دارو بسیار است، اما تعداد قلیلی مؤثر واقع می‌شوند
گوته
این صفحه تجربه های شخصی و یادداشتهای
مورد علاقه من می باشد .که از منابع مختلف خوانده یا /شنیده ام.
و هیچگونه مسولیتی در قبال درستی و غلط بودن, مطالب ندارم.
 
 
  گفتـم غـم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتـم کـه ماه من شو گفتا اگر برآید



گفـتـم ز مـهرورزان رسم وفا بیاموز
گـفـتا ز خوبرویان این کار کمـتر آید



گفـتـم کـه بر خیالت راه نظر ببندم
گفـتا که شب رو است او از راه دیگر آید



گفتـم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گـفـتا اگر بدانی هم اوت رهـبر آید


گفـتـم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفـتا خنـک نسیمی کز کوی دلبر آید


گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گـفـتا تو بـندگی کن کو بنده پرور آید


گفـتـم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفـتا مـگوی با کس تا وقت آن درآید



گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
 
Diese Webseite wurde kostenlos mit Homepage-Baukasten.de erstellt. Willst du auch eine eigene Webseite?
Gratis anmelden